مولودی حضرت رقیه - 6

مولودی حضرت رقیه - 6

مولودی حضرت رقیه - 6

مولودی حضرت رقیه - 6

مولودی حضرت رقیه - 6
مولودی حضرت رقیه - 6
موضوعات
آرشیو
آمار
جستجو
جدید ترین مطالب
تبلیغات
آخرين ارسال هاي تالار گفتمان
یا حسن بن علی (ع) هم تکه ی گوشواره اش را دیدم هم چادر پر ستاره اش را دیدم هم دست زمخت

 

یا حسن بن علی (ع)



هم تکه ی گوشواره اش را دیدم

هم چادر پر ستاره اش را دیدم

هم دست زمخت ثانی ملعون را

هم لاله ی گوش پاره اش را دیدم

 علیرضا خاکساری 


تعداد بازديد : 127
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:29
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
سید محمد جوادی حضرت زهرا(س)-بستر بیماری چشمم ز گریه، حسرتِ دریاست مادر قلبم به سینه گرم وا

 

سید محمد جوادی

حضرت زهرا(س)-بستر بیماری

چشمم ز گریه، حسرتِ دریاست مادر

قلبم به سینه گرم واویلاست مادر

بی مادری سخت است سنگین است آری

مادر كه باشد زندگی زیباست مادر

هر چند از كوچه به من چیزی نگفتی

این چشم های بسته خود گویاست مادر

یعنی كه دستی بر رخت كرده جسارت

آثار سیلی بر رخت پیداست مادر

این كه نهاده سر به زانوی غریبی

می گرید اما بی صدا باباست مادر

از گریه چشمان حسینت ارغوانی ست

یك كربلا غم در دلش پیداست مادر

تا فرصتی باقی ست چون گل در برش گیر

چون مهلت ما تا همین فرداست مادر

تابوت و لبخندت برایم كرده روشن

فردا اجل در غم سرای ماست مادر


تعداد بازديد : 245
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:28
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
این روزها که فاطمه در بین بستر است کار تمام خانه سر دوش دختر است مانده که دختری بکند یا که

 

این روزها که فاطمه در بین بستر است

کار تمام خانه سر دوش دختر است

مانده که دختری بکند یا که خواهری

هم جای خواهراست وهم جای مادراست

اشک حسین گرفت , آه حسن شنید

با اشک های چشم علی یار و یاور است

هم زینت پدر شد و هم طینت پدر

زینب نگو که ام ابیهای حیدر است

از کربلای کوچه و مادر برای او

آن ارث مانده بوسه ی آخر به حنجر است

امن یجیب اذا دعاه برای ماست

وقتی که قلب عمه ی سادات مضطر است

شاعرش رانمیشناسم


تعداد بازديد : 99
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:26
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
یابن الحسن توی این شبهای تاریک اهل روضه اهل دردیم کعبه ی ما مادر تست دور این کعبه می

 

یابن الحسن

توی این شبهای تاریک

اهل روضه اهل دردیم

کعبه ی ما مادر تست

دور این کعبه میگردیم.


تعداد بازديد : 171
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:25
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
تق تق تق صدای در آمد و زمین لرزه ای دگر آمد تا شنیدم صدای نحسش را متوجه شدم عمر امد ت

 

تق تق تق صدای در آمد

و زمین لرزه ای دگر آمد

تا شنیدم صدای نحسش را

متوجه شدم عمر امد

تک و تنها به معرکه نه نه

بلکه او با چهل نفر آمد

نعره ای زد وبا خودم گفتم

به گمانم برای شر آمد

نعره ای زد علی بیا بیرون

مادرم گفت فتنه گر آمد

مادرم رفت پشت در اما...

ناگهان موج دردسر آمد

****

من دیدم چگونه در افتاد

و چگونه به دردسر افتاد

آنچنان با لگد به در کوبید

پشت در مادر از کمر افتاد

بر علی سینه را سپر کرد و

میخ در آمد و سپر افتاد

وسط شعله گیسوانش سوخت

و دگر او ز بال و پر افتاد

روی چادر سیاه مادر من

ردّ نعلین رهگذر افتاد

مادرم ناله ای زد و غش کرد

و به جان حسین شرر افتاد

****

ناله هایش به عرش اعلی رفت

غصه هایش برای مولا رفت

لحظاتی گذشت و مادر من

پلک چشمش دوباره بالا رفت

بی تعلل گرفت از دیوار

و سراسیمه بی محابا رفت

جز خدا از کسی نمی ترسید

مادرم مرد بود و تنها رفت

یا علی یاعلی علی گویان

به گمانم سراغ بابا رفت

او نه تنها فقط برای فدک

سوی مسجد برای احیا رفت

غم عالم روی دلم بنشست

مادر زخم خورده ام تا رفت

****

مادرم رفت و مختصر برگشت

مادرم رفت و محتضر برگشت

مادرم رفت و مجتبی را برد

حسنم با دو چشم تر برگشت

متوجه شدم چه رخ داده

همچو مرغی شکسته پر برگشت

وقتی آمد شکسته تر شده بود

مادرم دست بر کمر برگشت

زیر چشم ترش سیه شده بود

زار ومحزون وشعله ور برگشت

توی گوشش صدای سیلی بود...

شکرلله که از خطر برگشت

****

بعد از آن روز لعنتی هر روز

مادرم بود و محنتی هر روز

غصه اش بی کسی حیدر بود

مادرم بود و غربتی هر روز

می شکست قلب مهربانش با

گله ای یا شکایتی هر روز

مادرم بود و یاد آن کوچه

خاطرات جسارتی...هر روز

مادرم بود وبستری...ای وای

درد و خون جراحتی هر روز

شانه و گیسوی پریشانم

مادرم بود و زحمتی هر روز

****

غصه ها را به جان خریدم من

ناله ی أشهدش شنیدم من

دل شب پای غسل مادر خود

معجر از روی سر کشیدم من

بر سرم میزدم ، نپرس چرا

گونه هایی کبود دیدم من

دست وپایم چو بید میلرزید

بغل مادرم پریدم من

آستین در دهان و نیمه ی شب

پای تابوت او دویدم من

****

وقت تدفین مادرم تا شد

قد رعنای حیدرم تا شد

با سر زانویش زمین افتاد

اسدالله اسیر غم ها شد

محرمی در برش نبود آنجا

پدرم در مدینه تنها شد

دست هایی به یاری اش آمد

نور جدم نبی هویدا شد

بگذرم مادر جوان مرگم

عاقبت همنشین "بابا" شد

مطلع باش گریه کن ، این هم

آخر ماجرای زهرا شد

علیرضا خاکساری


تعداد بازديد : 189
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:22
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
دشمنت با زدنت صاحب يك بردشده به تنت گوشت نمانده بدنت تُرد شده بسترت از چه همش خون شده مادر،گوي

 

دشمنت با زدنت صاحب يك بردشده

به تنت گوشت نمانده بدنت تُرد شده

بسترت از چه همش خون شده مادر،گويا

پهلويت براثرضرب لگد خرد شده(يا الله)

اسماعيل(مجتبي)درويشي شاني(پريشانِ زينب س


تعداد بازديد : 201
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:21
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
عید است ولی علی دلش خون باشد هر دل که غلام اوست محزون باشد سالی که دو فاطمیه در خود دارد پیداست ک

 

عید است ولی علی دلش خون باشد
هر دل که غلام اوست محزون باشد
سالی که دو فاطمیه در خود دارد
پیداست که سال فاطمیون باشد

حاج حیدر توکلی


تعداد بازديد : 147
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:18
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
براي حضرت معصومه سلام الله عليها تا کی به تو از دور سلامی برسانم ازتوخبری نیست بر

 

براي حضرت معصومه سلام الله عليها



تا کی به تو از دور سلامی برسانم

ازتوخبری نیست برادر نگرانم

در میزند اینبار کسی...ازهیجانم...

شاید که تو برگشته ای ، ای پاره جانم

یک روز به یعقوب(ع)اگرجامه رسیده

حالا به من از سوی رضا(ع) نامه رسیده...



ای کاش که از تو خبری داشته باشم

در آتش عشق تو پری داشته باشم

باید به خراسان سفری داشته باشم

در راه به قم هم نظری داشته باشم

با خاطر آسوده بمان چشم به راهم

یک قافله محرم بخدا هست سپاهم!



این جادّه ها چشم به راه قدم ماست

این که نرسد قافله تا طوس، غم ماست

انگار که این خاک عراق عجم ماست

حالا که به قول پدرم، قم حرم ماست...

شاید که فراموش کنم دلبر خود را

باید که بسازم حرم مادر خود را



باید نرسیدن به رضا (ع) را بپذیرم

حالا به شهادت برسم یاکه بمیرم

وقتی که پریشانم و بیمار و اسیرم

خوب است که در حجره ی خود روضه بگیرم

بایاد غم فاطمه (س) هق هق بنویسم

بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسم...



با گریه ی من هیچ کسی کار ندارد

قم کار به مهمان عزادار ندارد

در کوچه دری هست که مسمار ندارد

معصومه ی (س) تو دست به دیوار ندارد

اینجا به عیادت همگی آمده باشند

آنجا به شکایت همه زخمی زده باشند



بین نظر آن همه با این همه فرق است

بین همه در پشت در و همهمه فرق است

بین اثر هلهله با زمزمه فرق است

مابین غم فاطمه با فاطمه (س) فرق است

نامحرم اگر هست در این کوچه غمی نیست

اینجا زدن فاطمه ها (س) حرف کمی نیست...


تعداد بازديد : 251
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 23:11
نویسنده:
نظرات(0)
صد بهار و صد خزان در دیده های فاطمه سین نَه، هفت آسمان بازیچه های فاطمه می خورد بر صورتم در باده

 

صد بهار و صد خزان در دیده های فاطمه
سین نَه، هفت آسمان بازیچه های فاطمه

می خورد بر صورتم در بادهای سال نو؛
بوی اسپند خوشی از روضه های فاطمه


تعداد بازديد : 373
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 9:38
نویسنده:
نظرات(1)
مشاهده ادامه مطلب
امروز زمین به الامآن آمده بود زهرا(س) زبقیع ندبه خوان آمده بود اما تو دوباره برنگشتی "آقا"

 

امروز زمین به الامآن آمده بود

زهرا(س) زبقیع ندبه خوان آمده بود

اما تو دوباره برنگشتی "آقا"

ای کاش که آخر جهان آمده بود


تعداد بازديد : 227
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:29
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
ای عشق شما تنیده در پیکر من پیچیده و ریشه کرده در باور من رخصت بدهید لحظه ی آخر عمر یکبار بگویم ب

 

ای عشق شما تنیده در پیکر من
پیچیده و ریشه کرده در باور من
رخصت بدهید لحظه ی آخر عمر
یکبار بگویم به شما "مادر من"


تعداد بازديد : 117
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:29
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
از ظهر گذشته است،تاخیر نکرد ؟ ساعت دو و نیم،سه،کمی دیر نکرد؟ دلگیرترم دوباره از هفته ی قبل

 

از ظهر گذشته است،تاخیر نکرد ؟

ساعت دو و نیم،سه،کمی دیر نکرد؟

دلگیرترم دوباره از هفته ی قبل

تلخی غروب جمعه تغییر نکرد...


"اللهم عجل لولیک الفرج"


تعداد بازديد : 213
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:26
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
لباسی باید از جنس تجلی بر تنت باشد که عریانی گواه اشتیاق رفتنت باشد نجیبی مثل اسرار خدا جا

 

لباسی باید از جنس تجلی بر تنت باشد

که عریانی گواه اشتیاق رفتنت باشد



نجیبی مثل اسرار خدا جای شگفتی نیست

اگر جسمت فدای حرمت پیراهنت باشد



اگر کوهی به این سرهای بی تن هم نظر داری

تو زانو میزنی تا کل صحرا دامنت باشد



ازین آتش که در سر داری ای وارسته از هستی

سری باقی نمی ماند که محتاج تنت باشد



تو حق بر گردن توحید داری باز سر دادی

مبادا حقی از حتی سرت بر گردنت باشد



*******************



اگرچه وسعت داغ تو در عالم نمیگنجد

خدا میخواست قلب شیعیانت مدفنت باشد...
هادی جانفدا


تعداد بازديد : 137
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:23
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
کمی دلها تلاطم داشت ای کاش و اشک ما تداوم داشت ای کاش به جای نرخ بازار و گرانی کمی عشقت ت

 

کمی دلها تلاطم داشت ای کاش

و اشک ما تداوم داشت ای کاش

به جای نرخ بازار و گرانی

کمی عشقت تورم داشت ای کاش

مجتبی فلاح نیا


تعداد بازديد : 279
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:22
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
بنا نبود تو انسان شوی که حورایی / وگرنه تو که فراتر ز عقل ماهایی غلام خانه تان بود حضرت عیسی/اگر

 

بنا نبود تو انسان شوی که حورایی / وگرنه تو که فراتر ز عقل ماهایی

غلام خانه تان بود حضرت عیسی/اگر که داد به او حق دم مسیحایی

به زیر پای تو سجاده ات پر جبریل / و این سخن یعنی تو چقدر بالایی

تو فاطمه تو زکیه،قسم تو زهرایی / که اینچنین سر ظلمت به سقف می سایی

یقین که آمدنت جز رسالت حق نیست / تو غیر از این بشود بر زمین نمی آیی

بدا به حال کسانی که لعنت الله اند / یقین که گمشدگان همیشه گمراهند

مجتبی فلاح نیا


تعداد بازديد : 177
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:20
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
خوشا به فضه و اسما که میهمان تو اند / خوشا به آن حسنینت که آسمان تواند خوشا به حال زمینی که سر سپ

 

خوشا به فضه و اسما که میهمان تو اند / خوشا به آن حسنینت که آسمان تواند

خوشا به حال زمینی که سر سپرده ی توست / خوشا به حال درختان که سایبان تواند

ملائکه همه صف بسته اند پشت درت / همه به نوبت اطعام آب ونان تواند

کجاست اهل مدینه ببیند آندم را / که دستهای علی جای نردبان تواند

نخواستند بفهمند بی حیا مردم / که زیر سایه ی حق اند و در امان تواند

نمیشود که از این روضه سر سری رد شد / خدا به خیر کند آخرش چه خواهد شد

مجتبی فلاح نیا


تعداد بازديد : 163
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:20
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
خدا برای رسول خود آفتابت کرد / شروع راه تعقل وانقلابت کرد زمین زقحطی ذهن فکور میخشکید / برای اهل

 

خدا برای رسول خود آفتابت کرد

شروع راه تعقل وانقلابت کرد

زمین زقحطی ذهن فکور میخشکید

برای اهل زمین قطره های آبت کرد

پیمبری که نکردی ولی اراده اوست

که با سه آیه تورا صاحب کتابت کرد

نبود لایق حیدر کسی به امر خودش

برای همسری حیدر انتخابت کرد

خدیجه،اسیه و مریم، آمنه بودند

تو را به ام ابیهایی انتصابت کرد

اگر چه شعر به توصیف عشق سنگین است

چقدر وصف تو در شعر مدح شیرین است

مجتبی فلاح نیا


تعداد بازديد : 155
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:19
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
نوبهاری که زمین تشنه دیدار شماست زرد را سبز نمودن حیطه کار شماست عقل درمانده و ادراک نمیفهمدتا

 

نوبهاری که زمین تشنه دیدار شماست

زرد را سبز نمودن حیطه کار شماست

عقل درمانده و ادراک نمیفهمدتان

کار عشق است که تمّار سر دار شماست

این فقط از پس چون توست که بر می آید

صفی از لیلی و مجنون که گرفتار شماست

از همان پیرزن آموخته ام یوسف را

هرکسی که نخ اگر داشت... خریدار شماست

از اضافه گِلتان بود که انسان شده ایم

همه مدیون شماییم مسلمان شده ایم



ای که لب تشنه تان ذائقه باران ها

ای مسلمان شده از درک شما سلمان ها

یک طرف حضرت قرآن و هدایت گریت

آن طرف سر ببر از جهل ابوسفیان ها

غیرتان هیچ کسی نیست عنایت بکند

این چنین سفره گسترده بر این مهمان ها

همه از نان جوی سفره تان سیر شدند

سر دوش و دل شب در دهن طفلان...ها

ها خداییش به ایتام پدر یعنی این

ها علیٌ بشرٌ کَیفَ بشر یعنی این



با صدای تو خدا مدحیه خوانی می کرد

پرده بردار شد و عشق عیانی می کرد

چشم پراشک و دلی شوق زده در آتش

آب با آتش عشق تو تبانی می کرد

شوق دیدار تو باعث شده که ماهی در

آسمان حرمت چشم چرانی می کرد

نفست باد صبا شد همه جا مشک فشاند

پیر هم از نفس عشق جوانی می کرد

کعبه را چاک زدی و به زمین خندیدی

تو گلی بودی که از دل حق روییدی



گفت که روز جزا منکر دین می افتد

آنکه روحش نشده با تو عجین می افتد

مفتی و عالم و هرکس که علی را نشناخت

جای مُهرم که اگر داشت یقین می افتد

سنت واقعی و بنیه اسلام علی است

چون نفهمید اگر چله نشین، می افتد

او یدالله است که دنیاست به زیر دستش

دست خود را بکشد حتم، زمین می افتد

قسم نون و قلم خورد خدا که شعرا

هر که از او نسراییده جزا، واویلا



شأنتان نیست که بر روی زمین ها باشی

باید از عرش خدا شاهد اینجا باشی

شب معراج که جبریل پرش سوخت شما

هم تراز نبی و عرش معلّی باشی

پس سزاوار شما بود که در روز غدیر

دست در دست رسول آن همه بالا باشی

این همه اوج نیاز است که تنها نشوی

بی سبب نیست که تو همسر زهرا باشی

اوج ایمان و یقینی که به ما راه شدی

أشهد أنّ علیّا ولیّ الله شدی



پر پرواز رساندند کبوتر باشیم

دشمن هرچه که بدخواه پیمبر باشیم

بعد پیغمبر علیٌّ ولیّ اله یعنی

دشمن دشمن پیغمبر و حیدر باشیم

شکر لِلّه خود حق خواست که با مِهر علی

از همان نطفه مان پاک و مطهر باشیم

مُهر تأییدیه حضرت زهرا داریم

ما اگر مست می ساقی کوثر باشیم

ما نبودیم اگر عشق تو در کار نبود

ما نبودیم اگر حیدر کرّار نبود



نوکر نوکر اولاد و تبارت آمد

خاک پای تو در صحن غبارت آمد

این گدا را بپذیر حضرت آقا شاید

گه گداری دل ما نیز به کارت آمد

بگذارید که پایان نجفت باشد چون

آخرین خسته پی قول و قرارت آمد

تا شما مظهر عشقید نباید ترسید

آن که عاشق شده، از مرگ نخواهد ترسید



مجتبی فلاح نیا


تعداد بازديد : 85
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:18
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
یک شمع برای بال پروانه بس است یک طعنه برای زخم جانانه بس است ای تیغ چه حاجت بشکافی سر را

 

یک شمع برای بال پروانه بس است


یک طعنه برای زخم جانانه بس است

ای تیغ چه حاجت بشکافی سر را

سی سال نگاه بر در خانه بس است

*****************************

با چشم پر از اشک نگاهش بر ماه

از خود به در آمدو کشید از دل آه

فرقش که شکافت با دلی سوخته گفت

((لا یوم کیومک اباعبدالله))

*****************************

غیر تو کسی نیست نفس را بخرد

این مرغ گرفتار قفس را بخرد

جز تو چه کسی بهشت داده عوضش

اشکی به قد بال مگس را بخرد

*****************************

نان و نمک هر شب و هر روزم .....عشق

من چشم به دستان تو میدوزم ....عشق

من روی سیاه چون ذغالم اصلا

از اینکه در آتش تو میسوزم ....عشق

مجتبی فلاح نیا


تعداد بازديد : 103
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:17
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
تولايت مرا با انبيا محشور خواهد كرد تبرا دشمنان را مستحق گور خواهد كرد خدا خورشيد را هم به

 

تولايت مرا با انبيا محشور خواهد كرد


تبرا دشمنان را مستحق گور خواهد كرد

خدا خورشيد را هم به يقين از چشم تو چيده

كه با چشم مصلح هم بيبينيم كور خواهد كرد


چه كردي دلبري كردي خدا در روز محشرهم


تمام شهر قم را هاله اي از نور خواهد كرد


دو ركعت زير گنبد چه صفا دارد که موسي را


چنين با عزم راسخ بي خيال طور خواهد كرد


عجب جاي رفيعي كه خدا جبريل عرشي را

براي كفشداري حرم مامور خواهد كرد


كريمي انقدر در دست هايم جاي خالي نيست


و اين رو دادنت آخر مرا منصور خواهد كرد


نميدانم خدايي سر ناگفته در اين جا چيست


كه حتی پاک ميل مستي از انگور خواهد کرد


هر آن كس نان دهد،دندان دهد مصداق آن اينجاست


خدا خود در حريمت دست ما جور خواهد كرد


بخواه از بانويي كه نائب بر حق مادر شد


گدایي كردن از اين در تو را مشهور خواهد كرد


ببخشيدم به سمت روضه خواهد رفت اين ابيات


اگر که اشك هايم شعرتان را شور خواهد كرد


و اما اخر اين داستان عشق به داداشت


مرا به روضه خواني از غمي مجبور خواهد كرد


بيا تا وقت دارم بوسه بارانت كنم اخر


سرت را نيزه دار از زينب تو دور خواهد كرد




مجتبي فلاح نيا


تعداد بازديد : 183
دوشنبه 05 فروردین 1392 ساعت: 7:16
نویسنده:
نظرات(0)
مشاهده ادامه مطلب
ليست صفحات
تعداد صفحات : 14
درباره ما
مطالب تصادفی
ورود کاربران
عضويت سريع
لینک دوستان

طراح : شیوا موزیک مترجم : قالب گراف